از استرس دادگاه حالت تهوع گرفتهام. فکرش را از در بیرون میکنم از پنجره سر میزند. دیروز راهم ندادند به دادگاه. از پذیرش زنگ زدند به شعبهٔ مربوطه و منشی گفت که به هیچ وجه پرونده را به من نشان نمیدهند تا روز دادگاه. در حالیکه حق قانونیام است که من یا وکیلم پرونده را پیش از دادگاه ببینیم. نمیدانم از میان آن همه برگهٔ بازجویی کدامها را گذاشتهاند لای پرونده..
همه چیز می گذره. به روزهای سختی فکر کن که گذشتند. درسته که اثرشون روی زندگیمون می مونه ولی حتی اونم می گذره و کم رنگ می شه. همه اش با خودت بگو این نیز بگذرد. نفس عمیق بکش دختر دوست داشتنی.. مهم اینه که تو انسان خوبی هستی.
پاسخحذفیکی از اعتقادات کهن یوحنایی اینه که: پ هیچ وقت کم نمییاره چون پ هیچی کم نداره...
پاسخحذف*: